آیه 1 سوره حمد رو ما هر روز چند بار نماز و گاهی چند مرتبه در گفتارهای روزمره خودمان می گیم شاید بهتر باشد که در مورد این آیه با عظمت چند نکته ادبی آشنا بشیم:
معنی "الحمد" : حمد یعنی ستایش بر کار نیک از قبیل هر نعمتی یا غیر از آن البته همرا با محبت و بزرگ شمردن، حمد رو زمانی می گویم که خوبی های محمود رو یاد آوری می کنیم حالا چه این خوبی ها دلالت بر صفت های درونی مانند علم، صبر، رحمت، و غیره و یا دلالت برصفت های برونی مانند بخشش، بزرگ داشتن و غیره دارد. و همچنین ما فقط زمانی کسی را حمد می کنیم که زنده وعاقل باشد.
اما مدح اینگونه نیست مدح رو مرده، غیر عاقل، و حتی چیزهایی جامد رو مدح می کنیم. مدح رو حالا قبل از نیکی و بعد آن هم انجام می دهیم اما حمد رو فقط بعد از نیکی آن.
ممکن ما کسی رو مدح کنیم اما کار نیکی رو انجام نداده باشد.
حالا ما خدا رو حمد می کنیم به خاطر همه کارهای نیک، صفات ارزشمند، بخشش های انجام داده، اما اگه مدح می کردیم اینگونه نبود. لذا واژه ی "حمد" از واژ ه ی " مدح" اولی است.
"حمد" از "شکر" هم بهتر است چون شکر رو فقط در مورد کارها و افعال نه صفت ها درونی کسی رو شکر می کنیم اما "حمد" اینگونه نیست.
چرا به جای جمله اسمیه "الحمد لله" جمله ی فعلیه " أحمد اللهَ" یا "نحمدُ اللهَ" نمی گویم؟؟
چون جمله فعلیه، فاعل مشخصی دارد اما جمله اسمیه فاعل مشخصی ندارد
لذا "الحمد لله" یعنی همه ی "حمد" از جانب همه کس و همه چیز برای خداست. و مطلقا فقط برای اوست.
جمله فعلیه "أحمد الله" حمد رو فقط از جانب فاعل برای محمود که خدا است که فاعل از فعل خودش برای خدا حمد و ثنا می کند اما در جمله اسمیه فاعلی نیست تا از فعل فاعل خبر بدهد. به عبارت واضحتر جمله فعلیه حمد می کند چون فاعل دارد ربطی به خدا ندارد که شایستگی حمد را دارد یا ندارد فقط فاعل است که این فعل "حمد" رو انجام می دهد.
جمله فعلیه دلالت بر زمان دارد لذا مختص به زمان گذشته یا حال یا آینده است و اگر "أحمد اللهَ" جمله فعلیه می آمد دلالت بر "حمد" در زمان معین و مشخص، که فاعل آن را انجام می دهد.
و شکی هم نیست که این زمان ها همگی محمدود هستند و نمی تواند خدایی غیر محود رو "حمد" کنند.
اما جمله اسمیه دلالت برزمان خاصی ندارد و این یعنی اینکه هم در همه زمان ها "حمد" مخصوص خداست و این که "خدا" در همه ی زمان ها شایستگی "حمد" را دارد.
چون این جمله مطلق است و مقید به زمان خاصی نیست و اینکه "حمد" هم منقطع به این زمان نیست.
یک فرق دیگر میان "أحمدُ اللهَ" جمله فعلیه با "الحمد لله" جمله اسمیه:
با این چیزهایی که بیان شد جمله اسمیه دلالت بر ثبوت می کند اما جمله فعلیه دلالت بر تجدد و حدوث می کند یعنی تا زمان و فاعل و مفعول باشد باقی است با از بین رفتن یکی از آن، "حمد" آن هم از بین می رود
اما در جمله اسمیه استمرار، ثبوت و تأکید دارد که بر خلاف جمله فعلیه است.
فرق دیگر درباره وجود جرف جر "لـ"که در جمله اسمیه "لـ" دارد اما در جمله فعلیه "لـ" ندارد بلکه مفعول به دارد:
با وجود این "لـ" خصوص و ملکیت را می رساند اما در جمله فعلیه این ملکیت نیست یعنی ما وقتی که "الحمد للهِ" می گویم ثابت می کنیم که این "حمد" تنها مخصوص خداست نه چیز دیگر و مالکِ این حمد هم فقط خداست.
بعضی ها گفته اند: چون خداوند خالق، رب، رحمن، رحیم، و غیره است این "حمد" تنها مخصوص اوست.
البته نظر زیبایی است اما ظاهر آیه "الله" آورده است که می خواهد نشان بدهد "خدا" چون خداست "حمد" تنها حمد مال اوست نه به خاطر صفات دیگر،...
یعنی حالا فرضا خدا صفتِ "رب" نداشت آیا بازهم شایستگی "حمد" را ندارد؟
که به نظر در همه حال و همه شکل و مطلقا و بدون در نظر گرفتن هیچ صفتی "حمد" تنها مخصوص "خدا" است.
یکک فرق دیگر درباه ی جمله اسمیه بودن با جمله فعلیه بودن (فرق الحمدُ لله با أحمدُ اللهَ):
در جمله فعلیه، فاعل در حالت هشیاری فعل را انجام می دهد اما در جمله اسمیه چه هشیار باشد چه نباشد "حمد" مخصوص خداست.
سوال: چرا "الحمدَ للهِ" با منصوب شدن "الحمدَ" گفته نشد؟؟
چون در حالت نصب دلالت بر فعل محذوف دارد که نشان می دهد جمله فعلیه است اما در حالت رفع دلالت بر جمله اسمیه بودن آن دارد.
رسا يک وب سايت خبري، تحليلي، فرهنگي مستقل است که شامل بخش هاي مختلفي نظير اخبار، نوا ،نما، ويدئو، شخصيت ها، معرفي کتاب و ... مي باشد.پايگاه رسا در راستاي انعکاس اخبار و حوادث و معرفي شهرستان اسلام آبادغرب به خصوص منطقه حميل به کاربران فضاي مجازي و بيان مشکلات، موانع، کمبودها و در قالب موضوعات اجتماعي، ديني، فرهنگي، هنر ، سياست و با سبک و سياق خاص خود مي پردازد..